پاسخ استاد سیاوش اوستا به دو پرسش مسعود امینی و طرح ده پرسش از همکاریهای شاعر مسعود امینی با سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و مهدی رفسنجانی
چهار سال است که امینی دو سئوال را از استاد اوستا مطرح میکند در اینجا پاسخ به این دو پرسش را میخوانید اما خواهید دید که همچنان به دشنام پراکنی ادامه خواهد داد زیرا برای اینکار ماموریت دارد و از طرفی عادت سی ساله او میباشد که هز از چندی به شخصیتی بتازد و فحاشی کند و مدعی داشتن پرسش باشد تا به این بهانه تریبونی بدست بیاورد و از همان کانال ها به ولی نعمتهای خود دشنام بدهد همه حرفهای سی ساله او به شخصیتها یک نوار و دیسک تکراری چند دقیقه ایست سرشار از دشنام و ناسزا و دروغ و افترا بدون هیچگونه سخن مفهوم وسندی .
1. پس از چهار سال که مسعود امینی دوست سی ساله استاد سیاوش اوستا در چند رسانه لس آنجلسی هرچه دشنام و اتهام داشت گفت و تکرار کرد استاد سیاوش اوستا برای نخستین بار پاسخ دو پرسش او را داده و ده پرسش از او را مطرح کرده است ... مسعود امینی در آمریکا مورد شناسایی همه هست هر از چندی نامی را علم میکند و طرح پرسشی که این کار او نوعی شارلاتان بازی است تا بتواند فرصتی بیابد و تریبونی بدست بیاورد و به کسانی اهانت کند تا آنها برای پایان دادن به فحاشی ها و دشنامهایش صد دلار بگذارند کف دستش این شیوه باج گیری او در سی سال گذشته در امریکا بوده است که با آمدنش به پاریس و هم خانه و هم اوفیس شدن با ماموران جمهوری اسلامی که برایش شرکتی نیز بنام استودیو تک در طبقه بالای ایران ایر زدند تا با نام و پاسپورت امریکایی او پولشویی کنند و از تحریم ها بگذرند و خود او یک بار هم از این شرکت استفاده نکرد اما رژیم بهره اش را از پاسپورت امریکایی او برده است و الی آخر
2. مدارک شرکتش که در ساختمان ایران ایر پاریس توسط سپاه و اطلاعات برای پولشویی ساخته شد ر در پایین ا ببینید
3. جالبی قصه در آنجاست که این آقای مسعود امینی باج بگیر و فحاش و شارلاتان لس آنجلسی که در همکاری تنگاتنگ با رژیم بوده است و خودش در دهها برنامه تلویزیونی اعتراف کرده است که بچه های سپاه که به او امکانات داده اند هم محلی های او بوده اند برای تکمیل ماموریتش در امریکا چهار سال است که دو پرسش قلابی رد گم کن مطرح میکند و به استاد سیاوش اوستا توهین میکند در این مختصر استاد اوستا ضمن پاسخ دادن به این شارلاتان عکسهایی را بنمایش میگذارند که مدت سی سال امینی کمکهای فراوانی از کلاه سرش و کت و شلوار و تلفن و شام شبش را از استاد اوستا گرفته است و پس از سالها در آغوش مهدی رفسنجانی و پدرش و سپاه و وزارت اطلاعات و خامنه ای رفته و شال فلسطیی سید علی خامنه ای را به گردن انداخته است
4. استاد سیاوش اوستا بپاس قدردانی از بینا و روشندل مهربان اقای جلیل مرتضوی پاسخ را برای خواندن در رسانه ایشان فرستادند و کپی آنرا برای مسعود امینی نیز روان کردند
جناب آقای جلیل مرتضوی پاسخور گرامی یو اس ایران تی
وی با درود فراوان و مهر بسیار
5. آقای مرتضوی نازنین برنامه شما را با یار قدیمی آقای مسعود امینی دیدم و خیلی خوشحال میشوم که پاسخ برادرم مسعود امینی را از طریق شما بدهم در تابستان سال 2011 ایشان از آمریکا تشریف آورده بودند لندن و بمن زنگ ردند و فرمودند که میخواهد بیاید پاریس من عرض کردم چون شرایط من بگونه ایست که نمیتوانم مثل سفر سابق در خانه از ایشان پذیرایی کنم برایشان هتل میگیرم پرسیدم چند روز پاریس می مانید گفت یک شب و من 5 شب هتل ایشان را دادم و بعد گویا ایشان مایل به ماندن بیشتر بود عرض کردم چون این هتل گران است و من امکان مالی ندارم به هتل یا مسافرخانه شادروان رضا معاون برود شادروان رضا معاون با اغوش باز استقبال کرده و خودش به ایشان زنگ زد و دعوت کرد و ایشان رفت و فقط چمدانش را گذاشت و شب آنجا نخوابید بمن زنگ زد و من به آقای مسعود امینی زنک زدم و ایشان جایی دیگر بود بعرض میرسانم که بمحض ورود آقای امینی به پاریس من و خانواده به استقبال ایشان رفته و چون ایشان یک دلار در جیب نداشت در همان ایستگاه قطار برایشان از یک دکان پاکستانی تلفن خریده و ایشان را به هتل برده و هزینه هتل را نیز پرداخت کردیم فردای آن روز آقای مسعود امینی به دفتر من آمده و گفت یکی از دوستان و بچه محلهای قدیمیش را که تو خرید لوازم هواپیما و غیره هست را پیدا کرده و ایشان برایش روبروی دفتر من در خیابان شانزه لیزه آفیس باز کرده و برایش یک آپارتمان کرایه کرده است لازم بیاد آوریست که ما در 66 خیابان شانزه لیزه هستیم و درست روبروی ما آنطرف خیابان ایران ایر میباشد و طبقه بالای آن خانه ایران وابسته به سفارت جمهوری اسلامی بوده است که در پی اقداماتی امروز بسته شده است و فقط ایران ایر وجود دارد آنها شرکتی هم برای آقای امینی تاسیس کردند برای تولید نوار و سی دی و واردات و صادرات و چند باری که آقای مسعود امینی به دفتر من آمد اسکناس های 500 یورویی نشان میداد و میگفت من با هم محلهای قدیمی خودم هستم و میخواهند بیایند ترا ببینند من از آقای مسعود امینی خواهش کردم کسی را پیش من نیاورد و ایشان نام تونی را چند بار آورد اما من انموقع نمیدانستم که که این آقای تونی کیست؟ البته آقای حمید ذاکری را میشناختم اما اسامی جدیدی که آقای امینی میگفت را من نمیشناختم و نمیدانستم چه کسی کیست بعکس خود ایشان میگفت که این بچه های سیاه هم محلی های قدیمی ایشان هستند و میخواهند بهش کمک کنند تا کمیانی و تلویزیون و مغازه بزند و حتی قیمت مغازه ها را نیز از من می پرسید از طرفی من بعنوان کسی که زیر پوشش امنیتی پلیس فرانسه بوده و هستم وقتی دیدم آقای مسعود امینی در طبقه خانه ایران دفتر باز کرده است و آدرس آنرا هم منتشر کرده و در خانه همانها هم زندگی میکند دیگر برای من انسان مورد اعتمادی نبود لذا وقتی به دفتر من میآمد و هرچه میگفت از گوشی میشنیدم و از گوشی بیرون میکردم و افسوس میخوردم که او هم از دست رفت و بارها به او گفتم که رژیم همه را خریده است و همه برای او کار میکنند و بسیار برای تو متاسفم و پرسشهایش و حرفهایش برای من مثل سابق نبود و بخودش گفتم بد جایی رفته ای و من نمیدانستم و ندیده بودم فردی بنام تونی را تا از هویت اصلی او با خبر باشم و بدانم کیست خود آقای امینی با آنها زندگی میکرد و رستوران میرفت و روزانه پول میگرفت که حتی گفت یکروز 1500 یورو از جیبش زده اند و بارها شماره حساب من را میخواست تا دوستانش برایش پول بحساب من بریزند که من دیگر احساس کردم که باید با دوست قدیمی و عزیز خودم مسعود امینی برخورد محتاطانه ای بکنم البته حرف و سخن بسیار است فقط همین پرسشی را که آقای امینی مطرح فرمودند را من بشما پاسخ دادم که عینا بخوانید و شکی ندارم که آقای امینی همه این حرفها را تایید خواهند کرد نکته دومی که آقای امینی پرسیدند مصاحبه های من با زندانیان سیاسی از قدیم تا به اکنون بوده است و صرفا مصاحبه های ما به دو تا برنامه ایشان در انتخابات 88 محدود نمیشود این مصاحبه ها با داخل از وقتی شروع شد که رفسنجانی رییس جمهور بود و هر گونه مصاحبه ای با دولتمردان جرم بود اما ما شروع کردیم به مصاحبه با شادروان داریوش فروهر و مهندس بازرگان و خانم خامنه ای و دکتر یزدی و جنبش دانشجویی دنبال شد که ما با منوچهر و اکبر محمدیها و تبرزدیها و زارع زاده ها و آیت الله بروجردی و خزعلی و دکتر عباس پالیزدار مصاحبه های فراوان کردیم و هرگاه مصاحبه ها پخش شد مدت زندانی آنها بیشتر شد و به سلولها ی انفرادی منتقل میشدند و اذیت بیشتر میشدند که خود این عزیزان در مصاحبه هایشان بارها گفته اند که انجام مصاحبه های ما برایشان هزینه های سنگینی داشته است اما با میل و رغبت خودشان اینکار را کرده اند
مسعود امینی از نشان فروهر به سینه تا شال فلسطینی خامنه ای به گردن چه ماموریتی را دنبال میکند؟
6. رژیم تا کنون هزینه های زیادی رفته است تا چگونگی انجام این مصاحبه ها را بداند که من از باز کردنش معذور هستم اما تکنولژی مدرن را ما همیشه در سرلوحه کارهای خود داشته ایم و انسانها و یارانی که تا پای جان رفته اند و مسعود امینی یا خودش را خیلی ساده مینمایاند یا شنوندگان را نادان میپندارد که چگونگی یک نبرد و مبارزه تشکیلاتی و منظم و نفوذ به زندانهای رزیم را کدامین ابلهی می آید و در رسانه ها عمومی کند؟ و شخص شما بعنوان یک ژورنالیست حرفه ای و مستقل و آزاد بهتر از هر کسی میدانید که در تمامی جهان شیوه های عمل روزنامه نگاری کاری است پنهان و محرمانه که حتی در دادگاهها نیز نمیتوانند منابع را فاش کنند؟
7. جناب آقای جلیل مرتضوی عزیز دو پاسخ دیگر برای شما دوست قدیمی اول اینکه من همان حسن عباسی قدیم هستم که از 40 سالگی نام سیاوش اوستا را برگزیدم و دقیقا همچنان مجتهد و عالم اسلامی هستم و زبان عرب و قرآن را خوب میشناسم و بهمین خاطر است که معتقد هستم که بنام اسلام نباید حکومت کرد و ما ایرانی ها هرگز مسلمان نشده ایم و فرهنگ پیش از اسلام ما قوی تر و غنی تر میباشد نکته پایانی اینکه ما همچنان در 66 خیابان شانزه لیزه روبروی ایران هستیم اما خودتان بهتر میدانید که امروز بازار فروش کارهای ویدیو و موسیقی و کتاب کلا خراب شده است و از طرفی بخاطر مسایل امنیتی دوستان با قرار قبلی باید بدبدن ما بیایند
8. خواهش میکنم درود منرا به دوست قدیمی آقای مسعود امینی برسانید و امید وارم از اینکه پاسخش را دادم خوشحال شده باشد و دست از دروغگویی ها و فحاشی هایش بردارد و خود ایشان جریان مسمومیت منرا که هنگام رفتن به بیمارستان ایشان با من بود و آن آخرین دیدار بود را خوب شرح بدهد و شما و ایشان همیشه تندرست باشید با سپاس از شما
9. سیاوش اوستا پاریس هجدهم فوریه 2015 برابر با بیست و بهم بهمن ماه سال 7036 آریایی میترایی
پس از اینکه این پاسخ را آقای جلیل مرتضوی و خود استاد سیاوش اوستا با ایمیل برای مسعود امینی فرستادند چنانچه پیش بینی شده بود آقای مسعود امینی نه تنها تشکر و سپاسگزاری و توبه نکرد که فحاشی ها ی خود را دنبال کرد
قابل توجه عزیزانی که تریبون در اختیار ایشان میگذارند اینست که این فرد بحث علمی نمیکند سخن منطقی نمیگوید بلکه تو
هین و افترا و فحاشی میکند و این مسئله میتواند برای رسانه ها مشکلات حقوقی ببار بیاورد
زیرا که مثلا میگوید فلانی فلانی را کشته است
یا اینکه میگوید بی همه چیزهای بی شرف بی ناموس
و یا اینکه بدروغ حرفهایی را از طرف کسانی دیگر که حی و حاضر هستند برای اختلاف افکنی بین دوستان میگوید
که تکرار این حرفها در شان هیچ رسانه ای نیست
پس از اینکه مسعود امینی بمدت سی سال همه عالم و آدم را بخاطر داشتن یک تریبون با پرسشهای مسخره به مناظره دعوت کرد اینک چند پرسش از خود ایشان
در رابطه با اقامت چند ماهه مسعود امینی در پاریس استاد سیاوش اوستا پرسشهایی را مطرح کرده اند که امیدواریم مسعود امینی به یکایک این پرسشها بدون عصبانیت و دشنام و توهین و شارلاتان بازی پاسخ بدهد
این دفتر ایران ایر میباشد در شماره 63 خیابان شانزه لیزه پاریس در گوگل دفتر ایران ایر در پاریس را جستجو کنید 63 خیابان شانزه لیزه را بشما نشان میدهد
مسعود امینی دوست قدیمی یکشبه مسلمان و علی پرست شده ای و با افتخار چفیه فلسطینی به گردن داری
شما دو تا پرسش را چند سال بود که بهمراه کلی دروغ و اتهام و دشنام مطرح میکردی و جواب میخواستی هر چند من چند بار تلفنی پاسخت را داده بودم اما ادامه کار تو بجهانیان ثابت کرد که مشکل تو دو پرسش نیست بلکه تحریک شده ای تا وظیفه خرابکاری دیرین خود را در میان بزرگان ایرانی دنبال کنی
اما دوباره تاکید کنم که پرسش دوم تو کاملا اطلاعاتی امنیتی میباشد منظورم مصاحبه های من با زندانیان سیاسی میباشد چون رژیم جنایتکار اسلامی حاکم برایران میلیونها دلار هزینه رفته تا چگونگی انجام این مصاحبه ها را بفهمد آنگاه تو میخواهی که ما همه پروژه ها و برنامه ها و چگونگی انجام آن کارهای بزرگ را در انظار عمومی افشا کنیم تا رژیم ضد بشری یکسری را در ایران بگیرد و زندانی و اعدام کند؟
تو خودت بیست سال است که شاهد این مصاحبه ها بوده ای و بمدت یکسال هم خودت بمن زنگ میزدی تا در برنامه ها این مصاحبه ها را پخش کنیم چطور در تمامی طول آن سالها نه تنها چنین پرسشی در ذهنت پیش نیامد که هر روز میخواستی کاری جدید داشته باشیم؟ و همان مصاحبه ها را در ده روزی نامه ها یت با افتخار باز پخش میکردی؟
حالا پس از سالها یکی از ماموریتهایی که بتو داده اند در آوردن اطلاعات در ان موارد است؟
خصوصا اینکه در آخرین ارتباط تلویزیونی آقای مهران عبد شاه مدیر تلویزیون برنامه ما را قطع کرد و پس از آن خودش روی خط آمد و طفلک اعتراف کرد که حرفهای ما برایش در داخل کشور اشکال ایجاد میکند؟
البته مسعود جان باند کروبی و موسوی و رفسنجانی و خامنه ای که ما بازی آنها را بهم زدیم تا آخر عمر فراموش نخواهند کرد؟ که ما با رزیمشان چه کردیم؟
اگر موسوی یا کروبی رئیس شده بودند جمهوری اسلامی برای دست کم پنجاه سال آینده در جهان مشروعیت میگرفت اما با بهم زدن بازی استعماری آنها پس از روی کار آمدن احمدی نژاد حتی بچه های خود آنها و بسیجی ها و سپاهی ها و حتی بخشی از اطلاعات ضد رژیم شدند و حتی محسن روح الامین و مصطفی غنیان که از نزدیکان خامنه ای بودند در تظاهرات کشته شدند و این بیانگر آن است که رژیم تا قلب خودش دچار اشکال شد و تو مشخصا با استناد به ویدیوهات آنموقع از اینکار خرسند بود و ده بار توت ی وی گفتی؟ اما حالا دنبال در آوردن اطلاعات برای رژیم هستی که ما چکونه تا داخل زندانهای رژیم تبهمار نفوذ کردیم؟ اطلاعاتی را که با شکنجه زندانیان و تهدید و مرعوب کردن ما و صرف هزینه های سنگین نتوانست بدست بیاورد را ما برای توفاش کنیم؟ که طی سی سال هرشب مداح یکی و دشنام دهنده به دیگری بوده ای؟ سالها رسانه های لس آنجلسی در راستای پروزه های امنیتی رژیم از خود تو بعنوان فحاش و مفتری استفاده ها کرده اند با هر رسانه ای که کار کرده ای پس از چندی با آنها درگیر شده ای؟.... کارنامه تو ده دقیقه تکرار فحش توهین افترا و سند دارم سند دارم بوده است و فقط نام افراد را عوض کرده و میکنی......
حالا که من حواب ترا دادم بنوبه خود از تو چند پرسش دارم
پرسش نخست اینکه در سفرهای پیشینت به پاریس من ترا به خانه خود بردم و همانسال که اعتیاد سخت ترا دیدم دوستانه از تو خواستم تا به هتل بروی و سالها بعد که در تابستان 2011 از لندن بمن تلفن کردی و مایل به سفر به پاریس بودی و گفتی که فقط میخواهی یکشب بمانی و یک هفته در هتل ماندی و بعد هم میگفتی که میخواهی مقیم پاریس باشی چه دلیلی داشتی که از همان اول راستش را بمن نگفتی که ترا آورده اند که در پاریس بمانی؟
پرسش دوم وقتی ترا از هتل به مهمانخانه شادروان معاون منتقل کردم به چه دلیل چمدانت را آنجا گذاشتی و به خانه ای در شهر گرانقیمت نویی رفتی که خود تو بارها گفتی که بچه های سپاه و اطلاعات که هم محلیهای قدیمی تو هستند آنجا از تو پذیرایی میکنند؟
پرسش سوم وقتی با مدارک در دستت از آنطرف خیابان شانزه لیزه شماره 63 ساختمان ایران ایر و جاسوسخانه ملاها با شال فلسطینی به گردن به اینطرف خیابان شانزه لیزه 66 و دفتر من آمدی و خوشحال بودی که بچه های سپاه و اطلاعات و هم محلیهای سابقت برایت کمپانی استودیو تک انترناسیونال را باز کرده اند آیا بتو نگفتم که مسعود مواظب باش ایران در تحریم اقتصادی میباشد و اینها با ساختن شرکت بنام کسانیکه پاسپورت امریکایی دارند از تحریم ها عبور میکنند؟ و آیا خود تو نگفتی که خبر داری این بچه ها لوازم هواپیما و چه و چه میخرتد؟ و حتی چند بار درخواست کردی که آنها را پیش من بیاوری گفتم نه؟
و برای ثبت در تاریخ من آمدم و روی صفحه فیسبوک تو نوشتم که تو آنطرف خیابان شانزه لیزه هستی و ما اینطرف؟
آنروز تو با افتخار روی صفحه فیسبوک و یوتوب و هر کجا نام شرکتت در پاریس را با آدرس 63 خیابان شانزه لیزه که ساختمان ایران ایر و جاسوسخانه رژیم بود منتشر میکردی و بچه های سپاه و اطلاعات که از طریق پاسپورتهای امریکایی ایرانیها از تحریمها عبور میکردند را قهرمان ملی میخواندی حالا از من میپرسی فلانی کی بود؟ به این صفحه یوتوبت نگاه کن و شرکت استودیو تک جنابعالی با دفتر کارت در جاسوسخانه رزیم در پاریس پاسخ بده
این صفحه اصلی یوتوب آقای مسعود امینی میباشد بنام مردم تی وی که در اوت 2011 که با ماموران جمهوری اسلامی شرکت تجارتی تشکیل داده بود آدرسش دقیقا در 63 خیابان شانزه لیزه می باشد داخل کادر زیر عکس مسعود امینی را بخوانید این صفحات همچنان در یوتوب قابل دیدن می باشد
پرسش چهارم روزهای اول ورودت به پاریس که باتو مصاحبه تلویزیونی کردم و همانجا تو اعلام کردی که دیگر مسلمان شدی و به امام علی دوست و منتقدین دین را خوش نداری تو ده یورو برای خرید سیگار در جیب نداشتی وصبر نکردی که دوربین را خاموش کنم جلو دوربین گفتی پول بده بروم سیگار بخرم و بعد که برگشتی گفتی چند نفر در اروپا و کجا و کجا پول سیگار گرفتنت را دیده اند و من بتو گفتم چرا شتاب کردی و یک دقیقه برای خرید سیگار صبر نکردی؟ آیا مقصر این شتاب تو من بودم یا خودت که رفتی در فلان جا گفتی پول گرفتنت را من فیلم گرفته ام؟
پرسش پنجم اینکه به محض ورودت به پاریس شماره حساب منرا خواستی و گفتی میخواهند پول برایت بفرستند گفتم من شماره حسابم را نمیدهم بگو با وسترن یونین برات بفرستند گفتی رقمش بالاست و غیره و من چند بار تاکید کردم که وارد مسائل مالی نمیشوم بعدا خودت گفتی که ده هزار و بیست هزار دلار و چه و چه برایت فرستاده اند و میخواهی در پاریس مغازه بخری و غیره آیا آن دوستان هم محلی های قدیمیت که در سپاه و اطلاعات کار میکردند همینطور محض رضای خدا به تو چند هزار چند هزار پول دادند و برایت خانه گرفتند و برایت شرکت زدند؟
و حالا بعد از چند سال لاس زدن و هم خانه بودن با آنها تو از من میپرسی که فلانی کی بود؟ شارلاتانی هم حدی دارد دوست قدیمی سی ساله که سی هزار خدمت به تو کردم؟ روزی که با چفیه و یا شال فلسطینی
به من آمدی از تو پرسیدم این چیست؟
گفتی بچه ها از ایران برایم آورده اند تبرک آقای خامنه ای است . از تو میپرسم حالا که برگشتی امریکا چرا از این چفیه فلسطینی تبرک شده آقات خامنه ای استفاده نمی کنی؟ و چی شد که حالا به خامنه ای فحش میدهی اما از رفسنجانی ها و نوکران آنها در انگلیس و لس آنجلس تجلیل میکنی؟ به این عکست در دفتر من نگاه کن و بگو دروغ است؟ چهار سال این عکس را خودت در صفحه فیسبوکت گذاشته بود؟ و الان بجای جواب دادن این عکس را عوض کردی؟
پرسش ششم آیا خبر داری که همان شادروان رضا معاون که با آغوش باز از تو استقبال کرد و تو یک شب هم در هتلش نخوابیدی و رفتی با بچه های سپاه هم خانه شدی چندی بعد کشته شد؟
پرسش هفتم آن روزی که پس از چند هفته بدفتر من آمدی و خوشحال و حتی رقصان بودی که دارن برات تلویزیون میزنند و همه آهنگها و ترانه هایت را به آنها فروخته ای مرا با حالت مسمومیت شدید بی حال و نالان دیدی و خندیدی؟ که اوشتا خوب میشی ناراحت نباش و پس از آنکه من خون استفراق کردم و نقش بر زمین شدم از پشت فیسبوکت برخاستی و خانم گفت باید زود ببریمش بیمارستان و تو گفتی آری آری برویم بیمارستان و تو بدون اینکه دست رفیق سی ساله ات را بگیری از دفتر باشتاب خارج شدی و رفتی و مرا خانمم به تنهایی برد بیمارستان و خدا بمن رحم کرد؟ چرا تا بیمارستان مرا همراهی نکردی رفیق؟ چرا از فردای آنروز تو غیب شدی؟
چرا با دانش به همه اینها و وجود مدارک و اسناد مرتب در رسانه ها شارلاتان بازی راه می اندازی؟
پرسش هشتم پس از اینکه انگلیس از لندن ترا به امریکا دیپورت کرد چرا رفتی مرتب در تلویزیون جناب آقای مقدم نشستی و زیر نام و عکس امام علی مرتب دروغ گفتی و شارلاتان بازی در آوردی؟ پس از آنکه تلویزیون جناب آقای مقدم بخاطر تو بسته شد باز نزد آقای رفیعی رفتی و ادامه دیسک و نوار تکرارِی و من این آخرین حضورت را در نزد استاد جلیل مرتضوی دیدم و چون احترام خاصی برای این زورنالیست قدیمی و حرفه ای و روشندل و بینا دل قائل هستم گفتم پاسخ تورا بدهم تا ببینم آیا باز هم بهانه ای خواهی داشت؟
مسعود جان برای زدن تلنگری به ذهنت که گذشته را بیاد بیاوری چند سال پیش یکی از همین دوستان بچگیت و هم محلی های قدیمیت که الان خیلی دوستش داری اما چند سال پیش نداشتی در روزنامه ها نوشت و امضا کرد که ترانه های تو متعلق به خواهر نازنینت میباشد که در ایران است و چون بخاطر زن بودن از کودکی امکان عرضه آنرا نداشته است بتو میداده است و بهمین خاطر تو که سابق جازیست بود جاز را کنار گذاشتی و بخشی دیگر از ترانه های تو فاکسهای از ایران آمده کسانی است که خود توان انتشار ش را در میهن ندارند از جمله ترانه بچه های تخت جمشید که من شاعر ش را در کرج خوب میشناسم...
و برای اثبات این امر به سبک سی ساله خودت از تو میخواهم که بیایی یجلو دوربین و مستقیم بدرخواست موضوعی که مردم انتخاب میکنند یک شعر بگویی؟ آیا میتوانی؟
آن ترانه معروف من اولین قربونی عیدای فطر کعبه تم را من دستنوشته شاعر اصلی ش را دارم که چون بدخط برایت فاکس شده بود تو اینگونه منتشر کردی و خواننده هم بدون توجه آنرا خواند که عید قربان چه ربطی به عید فطر دارد؟ تو که بچه مسلمون و خیابون فلان تهرون و اینا هستی که باید بهتر اینرا میفهمیدی؟
مسعود جان تو تا همین حد هم سواد نداری؟ این هم تقصیر من و دیگران است؟
پرسش نهم مسعود جان دوست قدیمی تازه مسلمان شده؟ شال فلسطینیت در امریکا کجا رفته است؟ من بارها بتو گفته ام که اگر اعتیادت را کنار نگذاری تو هر روز در دامی خواهی افتاد میدانم که هزینه اعتیاد بویزه اعتیاد تو بسیار بالا میباشد و برای همین مشکل تو سی سال است که به همه تاختی و به همه توهین کردی تا به مرادت برسی و البته من بسیار خوشحال هستم که دشنامهایت به من نیز رسید و مرا نیز از دروغها و شارلاتان بازیهایت دور نگذاشتی و این خود سعادتی است و من سپاس پروردگار را بجای می آورم چون شنیده بودم که سالیان سال در لس آنجلس میگفتند که تو سگ من هستی که بروی افراد می فرستم و با این کارنامه سه چهار ساله فحاشی هایت بمن جهانیان آگاه شدند که تو نمکدان سی ساله ما را نیز برای اعتیادت شکستی دیگر چه برایت مانده است؟ الا یک رزیمی که همه پلها را پشت سر خراب میکند که تو نه تنها پل و پله که یک دستمال هم برای آنها نیستی؟ فکر میکنی هستی؟ نیستی برادر؟
پرسش دهم مسعود جان تو فقط به همین عکسها نگاه کن و خجالت بکش که نمیکشی و خیال نکن مردم نمی فهمند همان جریان سگ است که به تو میگفتند درباره ارتباطت با من و من انسانیت را به کمال رساندم و چهار سال سکوت کردم و پاسخت را ندادم تا اینکه مطمئن شدم که انسان معتاد همه چیزس را به مواد میفروشد و غیر قابل اعتماد است و تن به هر کاری میدهد
هرگاه ارگانی و بخشی از رژیم ستمکار حاکم بر میهن بخواهد کسی را دراز کند یک لول پیش تو خواهند انداخت و افسانه تو ادامه دارد...
اما... مسعود جان آیا آنگاه که خودت راجلو آیینه میبینی خجالت نمیکشی؟
این ویدیو ها را نیز ببینیر
0 commentaires:
Enregistrer un commentaire
Abonnement Publier les commentaires [Atom]
<< Accueil